English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1852 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disroot U ازجای خودبیرون کردن راندن
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
bytes U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
byte U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
trap U سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
moves U حرکت دادن
move U حرکت دادن
stir up <idiom> U حرکت دادن
shifts U حرکت دادن
shift U حرکت دادن
movement U حرکت دادن
shifted U حرکت دادن
moved U حرکت دادن
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
scurrying U بسرعت حرکت دادن
propels U بردن حرکت دادن
propelled U بردن حرکت دادن
propel U بردن حرکت دادن
interrupt U حرکت دادن وقفه
interrupting U حرکت دادن وقفه
scurry U بسرعت حرکت دادن
route U فرمان حرکت دادن
moveable U قابل حرکت دادن
routes U فرمان حرکت دادن
coursed U بسرعت حرکت دادن
course U بسرعت حرکت دادن
scurries U بسرعت حرکت دادن
scurried U بسرعت حرکت دادن
courses U بسرعت حرکت دادن
moom umjigigi U حرکت دادن بدن
interrupts U حرکت دادن وقفه
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
commercial water movement U حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
stirred U حرکت دادن بهم زدن
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
stirs U حرکت دادن بهم زدن
stir U حرکت دادن بهم زدن
traversed U حرکت دادن لوله در سمت
whiff U باصدای پف حرکت دادن وزیدن
advance U حرکت دادن چیزی به جلو
advances U حرکت دادن چیزی به جلو
advancing U حرکت دادن چیزی به جلو
stirrings U حرکت دادن بهم زدن
traversing U حرکت دادن لوله در سمت
traverses U حرکت دادن لوله در سمت
traverse U حرکت دادن لوله در سمت
rouse U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
papers U روش حرکت دادن کاغذ به جلو
give free rein to <idiom> U اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
scull U حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculls U حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
papered U روش حرکت دادن کاغذ به جلو
yawed U پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
papering U روش حرکت دادن کاغذ به جلو
rouses U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
slew U حرکت دادن کاغذ از میان یک چاپگر
paper U روش حرکت دادن کاغذ به جلو
yaw U پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
sculled U حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
DFD U نمودار نشان دادن حرکت داده در سیستم
carries U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
cursor tracking U حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
windage U پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
joysticks U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
friction feed U مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
mechanical mouse U وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
stabile U بدون حرکت بی حرکت
hanger U اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
indent U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
passes U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passed U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
indenting U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
CDs U دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
indents U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
CD U دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
hangers U اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
blank U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
pass U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
sail U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
move U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
underway U در حال حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com